وبلاگ تفریحی و سرگرمی

با سلام . در این وبلاگ سعی شده تا لحظاتی شاد و سرگرم کننده برای شما دوستان عزیز فراهم بشه ... شاد و سربلند باشید

وبلاگ تفریحی و سرگرمی

با سلام . در این وبلاگ سعی شده تا لحظاتی شاد و سرگرم کننده برای شما دوستان عزیز فراهم بشه ... شاد و سربلند باشید

اسمس تبریک ولادت حضرت زهرا (س) و روز مادر



* * * * * * * * *
السلام ای درخت نور بر تنت همیشه رخت نور

ای الهه ی وفا و عشق ای تو خوبی و صفا و عشق
پاکی از وجود پاک توست عشق قلب سینه چاک توست . . .
* * * * * * * * *
ولادت ام الائمه ، حضرت فاطمه ، بر شما و بر همه ، مبارک باد . . .

* * * * * * * * *
دوش از سرور غیبم / بر گوش دل ندا شد

گفتا زجای برخیز، / عالم پر از صفا شد
ظاهر فروغ زهرا(س) / از بیت مصطفی شد . . . ادامه مطلب ...

پیامک به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

پیامک به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

بیستم جمادی الثانی، سالروز ولادت اختر تابناک آسمان عصمت، فاطمه زهراسلام الله علیها بر تمام شیعیان و محبان ولایت مبارک.
* * * * * * * * *
آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،

تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم...
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.
* * * * * * * * *
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): هر کس پیشانی مادر خویش را ببوسد، از آتش جهنم دور می ماند.
ادامه مطلب ...

خانه تکانی دل

خانه تکانی دل


غصه هایت که ریخت،

تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباه هایت وقتی افتاد روی زمین

بگذار همانجا بماند ادامه مطلب ...

مورچه ها از نمای نزدیک این شکلی هستن ! (عکس)

مورچه ها از نمای نزدیک این شکلی هستن ! (عکس)
مورچه ها از نمای نزدیک این شکلی هستن ! (عکس)
قیس سلیح عکاس عراقی که در عکاسی از نماهای نزدیک از جانوران تبحر دارد این عکس را منتشر کرده اند.
همیشه مورچه ها را از بالا به پائین نگاه می کنیم،

حالا جرات داری بیازار موری که دانه کش است
 

عجب خوش شانسی


 


پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد!

روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!

هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه بر گشت!

پیر مرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیرمرد کودن!

چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام، معاف شد.

همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که…؟

ادامه مطلب ...